۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه






1431سال خرافات وجهل وجهالت ودروغ!                          {{ آرش – صبحی }}
 روایت میرزا آقاخان کرمانی در مورد بحارالا نوار مجلسی

آنچه را که ذیلا" آمده، بعنوان یک سند حماقت و جهل وتاریک اندیشی بخوانید وسپس بیاندیشید وبعد به قضاوت بنشینید. آیا میتوان از ملتی که نسل اندرنسل با چنین چرندیاتی بعنوان سنت وفرهنگ توامان زیسته انتظار داشت که خمینی واندیشه های سیاه اش برفرهنگ ریشه دار این ملت تسلط پیدا نکند؟ طی قرنها، لااقل از صفویه به اینسو،تمامی این پرت وپلاها را اسلاف خمینی  وخامنه ای و... که نزدیک به سی ودوسال است دارند براین ملک وملت حکم میرانند در مکتب خانه ها ومدارس صده های گذشته وحتی تا بعد ازمشروطیت با ترکه وفلک کردن درمغزکودکان ونونهالان که اجداد وپدران وپدربزرگهای ما بوده اند فرومیکردند، میتوان تصورنمود که نتیجه این فرهنگ ضد روشنی وضد بشری چه باشد؟؟؟ بسیارند ایرانیان تحصیل کرده که پسوند روشنفکرومحقق ونخبه وکنشگرتاریخ را هم با خود یدک میکشند، اما هیچ وقت دیده وشنیده نشده است که بیایند و این مهم را به چالش بکشند. چه در زمان شاه و چه در زمان خمینی. خاصه آنزمانی که خمینی در قید حیات بود. این حضرات هیچگاه نیامدند اذعان نمایند که مردی چون رضاشاه درچنان برهه ای که باید گذار ازسنت صددرصدی، به دنیای مدنیت یابقولی مدرنیسم صورت می پذیرفت، آن مرد بزرگ ومیهن دوست برای زدودن چنرندیاتی از این دست که چون اختاپوس بر پیکرجامعه چنگ انداخته بود و شوربختانه کم هم نبوده و نیست، چه عذابهائی را که تحمل نکرد. چه ها که نکشید، ولی متفکرین و تاریخ نویسان ما هنوزهم بدلیل همان لجاجتی که نسبت به آن مرد داشتند وهنوز هم دیده میشود که دارند،، خیلی بندرت وشاید نزدیک به صفربخود اجازه داده ومیدهند تا به این درد ورنجها که آن مرد کشید بپردازند!!؟ هرچه که گفته شده ومیگویند بدی هاست ، و،  بدیها. هیچکدام ازاین روشنفکران ومحققان و... ننوشته ونمیگویند که محمدرضاشاه فقید برای اینکه مزخرفاتی ازاین دست را که بجز تحمیق وفریب مردم هدف دیگری نداشته ازمتون کتب درسی حذف شود، چون پدرش چه رنجهائی را که برجان نخرید. متاسفانه هنوزبحث 28 مرداد 32 خوراک تبلبغی بخش اعظم جامعه روشنفکری ماست، ولی هیچگاه اززبان انبوه روشنفکران ومحققین بجز دریک مورد که باید از آن نام برده شود(( دکتر ماشاالله آجودانی)) نویسنده کتاب مشروطه ایرانی،  دیده وشنیده نشده است که این لشکر روشنفکری حتی برای اینکه بگویند ریشه آن رویداد نیز یک پایه اساسی اش درعقب ماندگی فکری مردم بوده، بنا بدلائل سیاسی ومسلکی شان وشاید هم همان لجاجت تاریخی حرفی نمیزنند. باید بگویند که چرا چنان اتفاقاتی شکل میگیرد و ریشه درکجا دارد؟ باید به این موضوع تاکید نمایند که آیت الله کاشانی هم از جنس علامه مجلسی  در دربار صفویه بوده، واحمد جنتی واحمد خاتمی واژه ای و لاریجانیو رهبر معظم وغیرو هم از همان جنسی هستند که شیخ فضل الله نوری بوده است، که درماهیت  وجوهره فکری هیچ فرقی با هم ندارند.
اگر ومگرهای فرا وانی هست که اگرآنها برای مردم روشن میشد، بعنوان مثال متون کتابهائی چون کاشف القطاع وکشف الاصرار وولایت فقیه وحلیتل المتقین برای مردم بی خبراز تاریخ کشورشان کالبد شکافی میشد، چه بسا که نسل انقلاب وبخش بزرگی ازمردم ناآگاه که از منظردین داری بخیابانها ریختند، درخانه مینشستند و نمی آمدند واین فاجعه ملی تاریخی گریبان این سرزمین را نمیگرفت. البته جدای از نان به نرخ روز خورها،  بجز آنهائی که سینه زدن درزیر پرچم یزید وامام حسین برای شان فرقی ندارد. واحزاب 15 – 20 نفره ودسته جات چپی وراستی،  وفرصت طلبهائی که بدون اینکه به عمق و محتوای نادانی وکج فهمی خودشان پی برده باشند، دل درگرو حرفهای خمینی نها دند آمدند تا شاید ازاین نمد برای خودشان کلاهی بدوزند.
اگر افرادی چون صادق زیبا کلام که خودشان را روشنفکر واستا د دانشگاه در دانشگاههای جمهوری اسلامی میپندارند که کامران دانشجو مختصات آنرا برشمرده. نگارنده بعنوان یک ایرانی معتقذم که نقش روشنفکرانی ازجنس زیبا کلام که فراوان هم هستند، درهمین قرن بیست و یکم که اکتشافات علمی بصورت ثانیه ای بسوی پیشرفت درحرکت است،  بجز خیانت به این ملک وملت هیچ معنائی بجز کاسه لیسی و تملق گوئی وتخریب وخیانت به کشور نخواهد داشت. پس چه بهترکه اندیشه چنین روشنفکرانی که چندان تفاوتی با اندیشه های مجلسی وجنتی و... ندارد گل  گرفته شود، تا نتوانند مروج مزخرفاتی ازاین دست درقالب مدرن آن باشند.
در انقلاب 57و روزها وهفته ها وماههای قبل از22 بهمن کدامیک از نویسندگان وروشنفکران وشاعران وکنشگران واساتید دانشگاهها که شب های شعر گوته را تشکیل میدادند واز همان فردای سلطه خمینی و دستاربندان همراهش که ملتی را به اسارت یک فرهنگ غیرایرانی وضد بشری درآورند،  اکثرقریب به اتفاق شان عطای رفتن را برلقای ماندن ترجیح دادند وفرار رابرقرار. کدامیک ازاین خانهما وآقایان مهملات کتاب 24را   جلدی بحارالانوارملا محمد باقرمجلسی را خوانده بودند واین چرندیات را درشبهای شعر گوته یا در درروزنامه ها ونشریات و مطبوعه های دانشگاهی به نقد وچالش گرفته بودند تا جوانان ودانشجویان آرما نخواه ودرجستجوی آزادی، اما ناآگاه ازپیشینه این قبیله آدمخوا ردانشجویان و اقشار جامعه را آگاه نمایند؟؟ نتیجه این تعلل بکجا انجامید، وانقلاب بجز ویران کردن مملکت چه قدم مثبتی در جهت اعتلای کشوربرداشته است، وهم اکنون هم درلبه پرتگاه سقوط قرارگرفته که فکرش هرایرانی میهن دوستی را تکان میدهد.
کدامیک ازحضرات منتقد یا مخالف قلم بدست و بعضا" تریبون دار وپشت دوربین نشین، یا مردم عادی بیاد دارند که آخوندهای فریبکارآنزمان، وحاکمان کنونی که درپناه سرنیزه وشکنجه وتجاوز وزندان اعدام برمردم حکومت میکنند، حتی شخص آیت الله خمینی در دوران پیش ازآشوب 57 بر محراب ومنبر چرندیات مجلسی یا نراقی ویا دیگراسلاف پلیدشان را برای مردم ایران بازگو کرده باشند؟؟ هرچه بود وگفته میشد، یا امام حسین بود وشهادت، ویا علی بود ورشادت. حتی شریعتی که درآنزمان در زمره روشنفکران قرارداشت، درعین حالی که بعضی اورا یک دگراندیش دینی، یا مذهبی مدرن می خوانددش درجایگاه خود (( حسینیه ارشاد)) حتی یکبار دهان به مذمت خزئبلاتی ازاین دست باز نکرد. همه چیز زوم شده بود روی زر و- زور – تزویرکه نوک تیز آن نیزدرچهارچوب همان دشمنی و لجاجت متوجه زشتی هائی بود که چه بسا پادشاه هیچ اطلاعی از آنها نداشتند.
قریب هزاروچهارصد واندی است که یک ملت فرهنگ وتمدن ساز درگیر یک برهوت فرهنگی است که میراث ملا نراقی وعلامه مجلسی و فلان شیخ وبهمان آیت الله که آخرین آن روح الله خمینی واعقاب اوبعنوان اسلام عزیزبرای این مرز وبوم به ارمغان آورده اند! آیا درچنین برهوتی که شوری خاکش هر بوته وهر نهالی را میخشکاند، میتوان انتظار روئیدن یک شاخه گل رز، یا هرگل زیبا و خوشبوی دیگری را داشت؟؟ آیا چنین انتظاری عبث وبیهوده وعمربرباد ده نخواهد بود؟؟
من نمیدانم این چهارده قرن چند نسل را دربرمیگیرد. اما آنچه که مسلم مینماید اینکه: چنین لاطائلاتی راازهمان دوران کودکی درخانه ودبستان و دبیرستان بعنوان حدیث وروایت نبوی وعلوی با همه امکانات وحواشی امنی که ملایان دراختیار داشته اند درمغزتمامی  نسلها ولوبا ضرب وزور و شمشیر وفلک وشلاق وغیرو فرومیکرده اند. فرومیکردند تاهم بتوانند با روضه خوانی وطرح این قبیل مزخرفات به مفت خوری چندین صده ای شان ادامه بدهند، وبموازات آن قادرباشند تا درانتظارفرصت و زمینه مناسب برای یک سلطه جوئی آنهم درشکل وشمایل یک حکومت بمانند که شاهد بودیم این انتظار شوم دربهمن 57 تحقق یافت وخمینی با حمایت بیدریغ اربابان سنتی و خارجی روحانیت توانست با فرارسیدن آن فرصت یک ملت را بفریبد وبراریکه قدرت سوار وتا امروز نزدیک به سی و دوسال است که درسایه انواع واقسام جنایات چهار اسبه مشغول تاختن درعرصه سیاسی کشور هستند. نکته جالب دراین ماجرائی که برای این مردم واین کشور پیش آمد دراینست که خمینی درچنان فرصتی که بدست آمده بود، استادانه توانست تا درآن مقطع تاریخی مجموعه روشنفکران ودانشجویان واساتید دانشگاه وروزنامه نگار ونویسنده وشاعرو احزاب چپ وراست را فریب بدهد و چنین بلائی را که از دست هیچ دشمن خارجی ساخته نبود رابرسر این سرزمین وملت نجیب آن بیاورد.
من وبا احتمال قریب به یقین کثیری ازهموطنان زخم خورده ازاین حمله واشغالگری ملایان بی وطن، خاصه ایرانیان نسل سوخته، قویا"براین باوریم وباورند که ملت ایران دراین قماربزرگ ویرانگرهمه آنچه را که طی نسلهای گذشته ودر دوران دو پهلوی شالوده ریزی واندوخته کرده بودند، مخصوصا"درزمینه فرهنگی وصنعتی واقتصادی با ظهوراین بلای خانمانسوزازدست داد. اما وقتی به گذشته وتاریخ مغفول مانده نگاه میکنم با خود می اندیشم که وقتی ملتی از گذشته خود بی اطلاع باشد مطلقا" قادرنخواهد بود تا برای آینده خود افق روشنی راتصویر نماید. وبهمین دلیل براین گمانم که شورش خمینی اگر همه چیزاین ملت را برباد داد، ولی این راه را گشود تا پس از برافکندن این مهلکه ملی، قاطبه ملت ایران قادر خواهند بود تا در یک قیام زمان بندی شده کوتاه مدت ومیان مدت ودراز مدت فرهنگی – اجتماعی – سیاسی – اقتصادی - تمامی انرژی و همت وغیرت وعمر خود را مصروف آن نمایند تا دریک کارزارفرهنگی ریشه دار و همه جانبه ریشه این درخت تناور 1400 ساله را که میوه تلخ و سمی آنرا همه ایرانیان چشیده اند را بدرازای تاریخ این سرزمین بخشکاند.
ایرانیان دریافته اند که تا اندیشه های تابناک وفروزان بزرگانی چون: حکیم طوس – خواجه شیراز -  نظامی – عطار – خیام – مولانا- سعدی و دیگر اندیشمندان این سرزمین که چون خورشید بر آسمان علم وادب وفرهنگ جهان میدرخشند، جایگزین چنین فرهنگی که بجز تاریک اندیشی وجهل وجنون وغارت وکشتارهیچ ارمغانی بهمراه نداشته است، نشود،  باید مطمئن باشیم که برای نسلهای بعدی ولو ده نسل دیگر ممکن است که این تراژدی ضد ایرانی باردیگربشکل دیگرتجلی یابد. پس بایداز هم اکنون  بفکرآنزمان باشیم واجازه ندهیم که این درخت خشکانده شده بار دیگر جان بگیرد وشاخ وبرگی بربدنه خشکیده آن نمایان گردد 
23شهریور89 

روایت میرزا آقاخان کرمانی  درمورد بحارالانوارمجلسی
اگر یک جلد کتاب از 24 جلد کتاب بحار الانوار علامه مجلسی را در هر کشوری انتشار بدهند ، دیگر امید نجات برای آن ملت کم است . حالا تصور کن که هرگاه 24 جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود !
محض ازدیاد بصیرت, یکی از حدیث های مهم این بحارالانوار را نقل می کنم که مُشت نمونه خروار باشد .
علی علیه السلام در غزوه صفین ، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود . به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات ، واز طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن ، و از او محل عبور را بپرس . نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد برآورد که یا کرکره ، بالفورهفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند ، لبیک لبیک ، چه می گویی                                                                  
نصیر جواب داد ، مولایم معبر فرات را می خواهد ، هفتاد هزار ماهی آواز برآوردند که ما همه کرکره نام داریم ، بگو این شرف در حق کدامیک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم . نصیر برگشت و ماجرا را به عرض مولایش علی رسانید
فرمود ، برو کرکرة بن صرصره را بخوان . برگشت و ندا داد . این بار شصت هزار ماهی سر برآوردند که ما کرکرة بن صرصره هستیم ، این عنایت در حق کدام شده است؟                                                            ؟     
نصیر برگشت و پرسید . فرمودند ، برو کرکرة بن صرصرة بن غرغره را بخوان . نصیر بازگشت و چنین کرد . این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد                                          .
برگشت و مولا گفت : برو کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة را بخوان . تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد برآورد ، ای کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة !                                                       
آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب برآورد و قاه قاه خندید که ای نصیر ، به درستی که علی ابن ابیطالب با تو مزاح فرموده است ، زیرا او خودش همه راه های دریا و معبر ها و دجله ها را از ماهیان بهتر میداند ، ولی اینک به او بگو که معبر فرات آنجا است                                    
نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد .
حضرت فرمودند ، آری من به همه راه های آسمانها و زمین آگاهم . پس نصیر صیحه زده غش کرد . و چون به هوش آمد فریاد برآورد ، شهادت میدهم که تو همان خدای واحد قهاری . و آنگاه حضرت فرمود . چون نصیر کافر به خدا شده ، قتلش واجب است . آنگاه شمشیر از غلاف کشید و گردنش را بزد .   
( حدیثی در بحارالانوار علامه مجلسی معتبرترین و بزرگترین منبع مذهبی شیعیان )
خردمند کاین داستان بشنود                                                               
به دانش گراید ز دین بگسلد

۱ نظر:

  1. با تاریکی نمی‌توان سراغ تاریکی رفت
    میرزا آقا خان کرمانی انسان والایی است و «سه مکتوب» او سرشار از اندیشه‌های ناب میهنی. مرگ با عزتش توسط عوامل استبداد نیز گویای شخصیت ارجمند اوست، اما داستان ماهی‌ها که در کتاب «ای جلال‌الدوله» به نقل از بحارالانوار مجلسی نوشته، واقعی نیست.
    ماهی در زبان عربی مونث مجازی است یعنی تای تانیث می‌گیرد. استفاده از «ابن» (به معنی پسر) برای ماهی که مونث مجازی محسوب می‌شود، جعلی بودن حدیث فوق را نشان می‌دهد. هر کس با زبان عربی اندک آشنایی داشته باشد می‌داند که «کرکره بن صرصره چقدر بی معناست...
    بگذریم که اصلاً چنین حدیثی وجود ندارد و معلوم نیست چه کسی آنرا ساخته و پرداخته است. در بحارالانوار و هیچ منبع روایی دیگر نیست.
    ...
    واقعش درصد بسیار بالایی از احادیثی که در جوامع روایی نظیر بحار الانوار جمع شده اعتبار ندارند. بحارالانوار که جای خود دارد، در «اصول کافی» و در دیگر کتب اربعه و حتی در صحاح سته (کتب شش گانه اهل سنت) هم خرافات و جعلیات بسیار است،
    بحارالانوار مفصل‌ترین کتاب حدیثی هست اما معتبرترین آن نیست.
    انگیزه محمد باقر مجلسی هم از نگارش آن جمع آوری و حفظ متون بود که گم و گور نشود. بهمراه شاگردانش همه احادیث را بدون آنکه غربال کند، فقط ثبت کرد. ادعا نداشت که آنچه را جمع آوری نموده، همه معتبر است. گاه در ذیل بعضی از احادیث صریحاً نوشته مضمون آن با قواعد و معارف ما ناسازگار است.
    بگذریم که اصلاً چنین حدیثی وجود ندارد و شخصی با نام نصیر بن هلال و یا عنوانی مشابه آن، نه در بحارالانوار و نه در هیچ یک از منابع روایی و تاریخی شیعه پیدا نمی‌شود. در دسته بندی حدیث‌ها هم چنین عنوانی وجود ندارد و چنانچه با علم رجال و دسته بندی‌ها که به صورت حسن، صحیح و... با ذکر سلسله راویان، که صحت یا جعلی بودن یک حدیث را نشان می‌دهد، آشنا باشیم، به ساختگی بودن آن پی می‌بریم بویژه که در متن آن اضطراب و غلو به چشم می‌خورد.
    حالا از کرکره بن صرصره بگذریم...
    ...
    زیر سئوال بردن اعتقادات خرافی و تمسخر آن بسیار نیکوست اما برای این کار نباید به هر وسیله‌ای توسل جست. با تاریکی نمی‌توان سراغ تاریکی رفت.

    https://www.youtube.com/watch?v=rMoNjS-aZW0
    همنشین بهار
    http://www.hamneshinbahar.net

    پاسخحذف